زنده یاد پرویز فنی زاده در سال 1316 در تهران بدنیا آمد.پرویز فنی زاده بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون قبل از اینکه بازیگر شود و فعالیت هنری را آغاز کند حروف چین و مصحح روزنامه اطلاعات بود. وی در سال 1337 در کلاس های هنرهای دراماتیک شرکت نمود. استعداد و انعطاف فنی زاده در بازيگری پای او را به سينما باز كرد. ايفای نقش يك روشن فكر پرحرف و مخالف خوان در خشت و آينه (1344) ساخته ابراهيم گلستان نخستين حضور فنی زاده در جلو دوربين فيلمبرداری بود.
و در سال 1352 به خاطر بازی در فیلم رگبار جایزه بهترین نقش اول مرد را از جشنواره سینمایی سپاس گرفت. وی در مدت 20 سال کار هنری در حدود 19 فیلم سینمایی، از جمله تنگسیر ، گوزنها ،گاو،سرخپوستها و 70 نمایش، از جمله پهلوان اکبر می میرد، نقش بازی کرد. وی پس از بازی در دو سریال تلویزیونی سلطان صاحبقران و دایی جان ناپلئون، به محبوبیت زیادی دست یافت.
فنی زاده، هنرمند مردمی بود. هنرمندی كه تا عمق جامعه رسوخ كرده بود. وقتی میگوییم "هنرمند مردمی" شاید در اذهان مفهومی مجرد باشد اما رسیدن به این مرحله لازمه اش این است كه از تنگناها، كوره های آزمایش و خیلی از "درد"ها و مسایل مردم عبور كرده باشی و این سعادتی است كه نصیب هر هنرمندی نمیشود. پرویز این سعادت را پیدا كرده بود.
به گمان من شاهكارهای "فنی زاده" روی صحنه بود، چرا كه هر شب شكفته گی تازه ای از او میدیدیم. روی صحنه چنان تر و تازه بود كه بازیگران مقابلش را وادار میساخت تا هر شب هوشیارانه نقش شان را ایفا كنند زیرا نمیتوانستند بدیهه سازی های "پرویز" را پیش بینی كنند. در این میان آنچه اهمیت دارد این است كه كشف ابعاد جدید شخصیت هایی كه توسط پرویز، به طور مداوم انجام میپذیرفت، هیچگاه از دایره آن كاراكتر دور نبود.به نظر من بررسی بازیگری فنی زاده به عنوان تكنیك بازیگری برای خیلی از جوانان دست اندركار تئاتر میتواند آموزنده باشد.
صدای فنی زاده صدایی در برهوت بود و اگر تنها یك نفر، فقط یك نفر فریادش را میشنید و به علت این فریاد پی میبرد، میتوانست پاداشی برای آورنده آن فریاد باشد. خوشحالم كه فریاد او آنقدر رسا بود كه به گوش خیلی ها رسید. ارزشی كه جامعه "هنر فهم" ایران برای "پرویز فنی زاده" قائل شد، میتواند برای تمامی آدمهایی كه دارند راهش را ادامه میدهند، مایه امیدواری باشد.
فاجعه "پرویز" یك فاجعه شخصی نیست، یك تراژدی عمومی است. "فنی زاده" به عقیده من یك "كمدین" بود. كمدینی به معنای دقیق و علمی آن، كمدینی كه میتوانست هم كمدی بازی كند و هم تراژدی . . . زنده یاد پرویز فنی زاده شدیداً اهل مطالعه بود. ولی هرگز به این مسئله تظاهر نمیكرد. . . و همین عدم تظاهر به مطالعه بود كه برای برخی تصور "بی مطالعه گی" او را پیش آورده بود. زنده یاد پرویز فنی زاده چند تا دیالوگ داشت که هیچوقت فراموش نمی کنم بعنوان مثال :والّا بابام جان، دروغ چرا؟ تا قبر آ آ آ آ و یا : والّا بابام جان، دروغ چرا ؟ اونکه ما دیدیم اینجوریه که وقتی خاطر یکی رو میخوای، اون وقتی که نمیبینیش توی دلت پنداری یخ میبنده، وقتی میبینیش یک هورمی توی این دلت بلند میشه، پنداری تنور نانوایی رو روشن کردن. همه چیز دنیا رو، همه مال و منال دنیا رو برای اون میخوای، پنداری حاتم طایی شدهای.
شخصیت «مش قاسم» با بازی بیبدیل و درخشان پرویز فنیزاده یکی از جذابترین و به یادماندنیترین شخصیتهای مجموعه تلوزیونی «دایی جان ناپلئون» است. فقدان این بازیگر پرکار سینمای ایران همچنان در حافظه جمعی بسیاری از مخاطبان هنر سینمای ایران باقی مانده است. کسی که با استعداد نبوغ آمیزش «پنداری دود شد رفت هوا»
پرویز فنی زاده در 5 اسفند سال 1358 بر اثر بیماری کزاز در 42 سالگی در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. نقش او در فیلم سینمایی «اعدامی» که وی در آن زمان در آن مشغول ایفای نقش بود،با مرگش ناتمام ماند و زنده یاد رضا کرم رضایی در آن فیلم به جای او بازی کرد.
روحشان قرین شادی ورحمت الهی
بالا از سمت راست :باربد طاهری،محمد علی کشاورز،منوچهر فرید
نشسته از سمت راست،بهرام بیضایی،پرویز فنی زاده عباس دسترنج،جمشید لایق