





همیشه مردی درگلویش گریه می کرد زنی درچشمانش به گلدان ها آب می داد.خسرو شکیبایی، بازیگر و صداپیشهیِ بیهمتایِ هنرِ ایران که با احساسِ خاص و قویِ خود توانست ماندگارترین دیالوگها را در تلویزیون و سینمایِ ایران بیان کند. دکلمههایِ استاد خسرو شکیبایی با آن صدایِ جادوییاَش از شاعرانِ معاصری مانندِ سهرابِ سپهری و سیدعلی صالحی بسیاری از مردم را به شعر نیز علاقهمند کرد.امروز 28تیر ماه ششمین سالروز درگذشت خسرو خوبان سینمای ایران است.

خسروشکیبایی رفت و چه فایده دارد که بگوییم حیف شد و چه و چه .حقیر اولین بار که خسرو شکیبائی را از نزدیک دیدم سالیان دور که نوجوانی بیش نبودم در سالن تاتر شهر تهران در روی سن درنمایشنامه شاهزاده وگدا به کارگردانی هادی مرزبان بود .و مجذوب بازی خوب و روان وصدای دلنشین وی شدم وبعداز این نمایشنامه بیشتر نمایشنامه هایش را مانند پنجه ،بدست آوردن ،صیادان ،با خشم بیاد آر،بازرس ،سنگ و سرناو و....مشاهده کرده ام

خسرو شکیبایی هیچوقت احساس خوشبختی درونی نداشت. از آن آدمهای غمگینی بود که ذاتا اندوه را در خود داشت. این در صدایش بود. در لحن گفتارش بود، در چشمانش بود و در حرکت دستانش. شاید با همین اندوه درون، احساس شادی داشت و با همین دلمشغولیهای درون، خودش را زنده نگه میداشت. دوست داشت تنها باشد. دوست داشت خلوت باشد. دیگران را به خود راه نمیداد.پیداییهای خسرو کم بود و پنهانهایش زیاد.او پیش از این که بازیگر خوبی باشد، انسان خوبی بود.غیر قابل رقابت بود و رقیب هیچکس نبود.خسرو شکیبایی یکی از بازیگرانی است که زندگی در بازیاش جاری بود. هر هنرمندی که موفق شود خداگونه خودش را از بین مخلوق و مخاطب خود حذف کند، می تواند این چنین ماندگار شود. خسرو شکیبایی هیچ وقت درگیر خودش نبود. ما او را به عنوان شکیبایی میشناختیم، اما خودش تصوری از شکیبایی که ما میشناختیم نداشت. برای خودش لباس فاخری از خسرو شکیبایی ندوخته بود که تنش کند.شکیبایی در تمام مدت فعالیت هنری خود یک ساری تمام و کمال احساسات و عواطف و عشق بود که خودش اول از همه مستفیض آن میشد و بعد آن را از وجود خود به دیگران منتقل میکرد. در فیلمهای ایشان بداهه پردازی و بدیهه گویی در زمینه شعر و ادبیات و ترکیب جملات بسیار دیده میشود. بسیاری از دیالوگها به خصوص در فیلم هامون مختص خودش است.

شکیبایی فعالیت هنری خود را از سال 1342با بازیگری تئاتر آغاز کرد .در19 سالگی برای اولین بار روی صحنه تئاتر رفت و بعد از مدتی به عباس جوانمرد، معرفی و به صورت کاملاً حرفهای بازیگر تئاتر شد. از جمله نمایشهایی که وی در آنها ایفای نقش نمودهاست، میتوان به سنگ و سرنا، همه پسران من، شب بیست و یکم و بیا تا گل بر افشانیم اشاره کرد. او چندین نمایش تلویزیونی مانند فیزیکدانها و هنگامه شیرین وصال را هم در کارنامه دارد. 5 سال پس از ورود به تئاتر، یعنی در سال 1347 وارد حرفهٔ دوبلوری شد و مدت کوتاهی نیز در زمینه دوبله به فعالیت پرداخت.

سینما
شکیبایی نخستین بار در سال 1353 در فیلم کوتاه و 16 میلیمتری «کتیبه» به کارگردانی فریبرز صالح مقابل دوربین رفت. در سال 1361 در حالی که مشغول بازی در نمایش «شب بیست و یکم» بود، مورد توجه مسعود کیمیایی قرار گرفت و با بازی در نقش کوتاهی در فیلم خط قرمز (مسعود کیمیایی-1361) به سینما آمد و تا سال 1368 نقش آفرینیهایی کرد. از جمله در فیلمهای دزد و نویسنده، ترن و رابطه خوب ظاهر شد. اما از بعد از بازی در فیلم هامون (داریوش مهرجویی-1368) بود که نام خسرو شکیبایی بر سر زبانها افتاد. او برای بازیش در همین فیلم از «هشتمین جشنواره فیلم فجر»، سیمرغ بلورین دریافت کرد و تحسین منتقدان و مردم را برانگیخت.

خسرو شکیبایی از سال 1368 به بعد، دیگر نتوانست از جلد حمید هامون بیرون بیاید و حمید هامون را در انواع اقسام لباسها و تیپهای مختلف تکرار کرد. اما تواناییهای انکار ناپذیرش را در چند فیلم به معرض نمایش گذاشت: بازی تاثیرگذار او در دو فضای کاملاً متفاوت در فیلم کیمیا و کاغذ بی خط.

او برای بازی در فیلم کیمیا (احمد رضا درویش-1373) بار دیگر برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول از سیزدهمین جشنواره فیلم فجر شد. او سومین سیمرغ خود را هم را برای بازی در نقش عادل مشرقی فیلم سالاد فصل (فریدون جیرانی) گرفت. از آخرین افتخارات شکیبایی هم دیپلم افتخار برای فیلم اتوبوس شب (کیومرث پوراحمد) بود. شکیبایی آخرین جایزهاش را از ششمین جشن ماهنامه «دنیای تصویر» برای بازی در فیلم «کاغذ بی خط» دریافت کرد.پس از گذشت نزدیک به 22 سال از اولین حضورش در فیلم کیمیایی، در فیلم حکم (1383) باری دیگر در فیلم وی در کنار عزتالله انتظامی ایفای نقش کرد.در 9 تیرماه 1387 در دومین جشن منتقدان سینمایی، جایزه یکی از برترین بازیگران سی سال سینمای پس از انقلاب را گرفت..او همچنین در بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر، بازیگر و گوینده تیزر جشنواره بود.

تلویزیون
شکیبایی در سال 1354، یعنی یک سال بعد از اولین حضور خود در فیلم کوتاه «کتیبه»، به دعوت محمدرضا اصلانی در سریال «سمک عیار» ایفای نقش کرد و پس از آن در سریالهایی چون لحظه، کوچک جنگلی، مدرس، روزی روزگاری، خانه سبز، کاکتوس، آواز مه، تفنگ سر پر و در کنار هم.او در تلویزیون هم موفق بود. از همان زمان که در نقش «سید حسن مدرس» بازی کرد و آن مونولوگ طولانی معروفش را اجرا کرد.

شکیبایی در چند فیلم تلویزیونی هم به ایفای نقش پرداخت. فیلم آخرین نقشآفرینی این هنرمند در فیلم تلویزیونی پیوند (سعید عالمزاده) و آخرین نمایش فیلمش، آشیانهای برای زندگی (حمید طالقانی) بود که به مناسبت روز پدر از تلویزیون پخش شد.

دکلمه های خسرو شکیبائی
او علاوه بر هنرنمایی در نقش آفرینی سینما و تئاتر و تلویزیون، برخی از سرودههای فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، سید علی صالحی و محمدرضا عبدالملکیان را به صورت دکلمه اجرا کرده بود.

شکیبایی در ساعت 4 صبح جمعه 28 تیرماه 1387 در سن 64 سالگی در اثر بیماری عارضه قلبی در بیمارستان پارسیان تهران درگذشت و در قطعه هنرمندان گورستان بهشت زهرا دفن شد. او مدتها از عارضه سرطان کبد رنج میبرد.

روحشان قرین شادی ورحمت الهی
سلام علیکم: با عرض ادب و احترام و فرو تنی ، مقدم شما را به کلبه فرهنگی ام گرامی داشته وآرزومندم که از حضور در این کلبه ، احساس آرامش ، رضایت و لذت نمائید . ضمنا جهت مشاهده مطالب وعکسهای قدیمی به آرشیو ویا به بر چسبهای وب مراجعه فرمایند .